معنی عملکرد و بازده
حل جدول
لغت نامه دهخدا
بازده. [دِه ْ] (اِ مرکب) مقدار درآمد و نتیجه و بهره ای که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود. || مقدار کاری که از یک دستگاه فنی گرفته میشود. ضریب انتفاع.
عملکرد
عملکرد. [ع َ م َ ک َ] (ن مف مرکب، اِ مرکب) نتیجه ٔ کار. میزان کار. (فرهنگ فارسی معین). حاصل محصول: عملکرد این قریه ده هزار تومان است. عملکرد این ده صد خروار است: مستوفی... در محاسبات عمل نماید، و نسخه ٔ عملکرد او را بعد از رقم عالیجاه وزیر دیوان اعلی به عالیجاه مستوفی خاصه رسانیده... (تذکرهالملوک ص 46).
فرهنگ فارسی هوشیار
مقدار درآمد و نتیجه و بهره برداری که از زمین مزروع یا کارخانه ای حاصل شود
فرهنگ معین
(دِ) (اِمر.) نتیجه کار، راندمان.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
دخل، کفاءه، محصول
فارسی به آلمانی
فرهنگ واژههای فارسی سره
کارکرد
معادل ابجد
389